نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام عزیز دلم .خوبی ؟خسته نباشی عزیزم ؟این اواخر خیلی خسته شدی .هم به خاطر امتحاناتت و هم به خاطر اومدنتون چون مدام باید میرفتی خرید و دنبال کاری اومدن .دیروزوامروز هم به دنبال کارای برگشتوبودی و رفته بودی سفارت ..عزیزم بعد از یه سال داری دو باره بر میگردی ایران. نمیدونی چقد خوشحالم .به خدا هیچ کسی نمیتونه الان خوشحالی منوبفمه چقده .عزیزم اینجا نمیخوام زیاد چیزی بنویسم .اخه هم حرفامو امروز و دیشب برات زدم و سفارش های لازمو برات کردم و هم برات تو وبلاک قدیمون و وبلاک بچه هامون نوشتم .فقط عشقم یه سفارش و مهمترین سفارش .به بابا بگین اهسته رانندگی کنه .گلم شاید بگی که زیادی دلواپس و نگرانم .اما به خدا دست خودم نیست .تا نرسیدن اروم نیستم .انشالله فردا بعد نماز راه میفتین .دعای سفر را بخونین و در پناه خدا  حرکت کنین .من هم بی صبرانه چشم به راه اومدنتونم .

دعا میکنم که بدون هیچ مشگلی و به سلامتی برسین .

دوووووووووستت دارم در انتظار دیدنتم .

خدا پشت و پناه تو و خانواده باشه .....امین



:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 1 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام علی خوبی عشقم؟

دلم خیلی خیلی برات تنگ شده به خدا...هر روز که به امدنمون داره نزدیکتر میشه دلاتنگترت میشم به خدا...عشقم حالت خوبه ؟

ببخشید خیلی  وقته چیزی ننوشتم برات اینحا  تو خبر داری عشقم که امتحان داشتم و بلاخره بعد از کلی خدا رو شکر تموم شد امتحان و من هم خیالم راحت شد ..به خدا برام شب و روز نمونده بود...ازت ممنون که همه وقت امتحانات باهام بودی میدونم تو کاری نداشتی ولی همیشه شبا باهام بیدار میموندی که من نخوابم ....مرسی نفسم...انشالله که ترم بعدی من و تو با هم میشیمین میخونیم درسمون رو...خوب عشقم تو امروز رفتی با خانواده بیرون امیدوارم که بهتون خوش بگذره عزیزم...ما هم که داریم میریم حنوب انشالله فردا شب بعد از نماز برمیگردیم...روز خوبی داشته باشی نفسم...به همه سلام برسون وخوش بگذره انشالله بهتون...راستی فوتبال هم خوش بگذره ...امید وارم تیمیرو که دوستش داری برنده بشه عشقم...خیلی دوستت دارم

به امیددیدار نفسم



:: بازدید از این مطلب : 516
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 22 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام .روز بخیر عزیزم .خوبی ؟

عزیزم خسته نباشی .میدونم این روزا سخت درگیر درس خوندنی .الهی من فدات .انشالله که روزد تر امتحاناتت تموم بشه تا خیالت راحت بشه عزیزم .عزیزم من هم به خاطر درس خوندنته که نمیخوام این روزا زیاد مزاحمت بشم .به خدا خیلی هم دلم برات تنگ میشه اما خوب فعلا درسات مهمتره گلم .انشالله بزار امتحاناتت تموم بشه هم  بیشتر از این دیگه وقتمو برات میزارم .هم به امید خدا یکم بعدش در کنار هم میمونیم .عزیز دلم تو هم یادت نره که به علیت چه قولی دادی .افرین نور دیده من .تو درساتو خوب بخون تا من هم خیالم اسوده باشه .

عزیزم میبینی که این شبا تو مشغول درس خوندنی و به خاطر اینکه خوابت نبره من هم باهات تا دیر وقت بیدار میمونم هی برات تک میزنم خوابت نگیره .چند بار هم زنگ میزنم باهات حرف میزنم تا خستگیت بریزه و سرحال بشی ..عزیزم اومدم الان نت که قرار بود بیایی حرف بزنیم ولی اس دادی گفتی نمیتونی و باشه بعد از ظهر .اشگالی نداره عزیزم .مواظب خودت باش .خیلی خیلی دوستت دارم .الهی من فدات .به خواهرات سلام برسون و بگو علی گفت اونا هم درسشونو جدی بگیرن عزیزم .به مامان بابا هم سلام برسون .قربونت برم خدا نگهدارت عزیزم .در پناه خدا باشی .



:: بازدید از این مطلب : 533
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 16 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام عزیزم .خوبی ؟

عزیزم .نازنینم .ای پاکتر از گل برای من .امروز 13 خرداد روز تولده بهترین بانوی عالمه .این روزو بهت تبریک میگم عزیزم و از اینکه زهرای مرضیه الگوی تو در زندگیه خیلی خوشحالم .عزیزم روز مادر را هم به تو هم به مادر مهربانت تبریک میگم و دلم میخواد بهترین و خالصانه ترین تبریکات را از طرف من به مامان بگی .نازنین من روز زن را هم به تو گلم تبریک میگم و از خدا میخوام بهت سلامتی و طول عمر بده تا در کنار هم سال های سال به خوبی و خوشی زندگی کنیم .عزیزم من همیشه دو تا درخواست از خدا برایت داشتم .یکی سلامتی تو و دیگری خوشبختیت .امیدوارم خدا هم به من و تو عنایت داشته باشه  تا زودتر در کنار هم قرار بگیریم و سالهای سال کنار هم بمونیم و خوشبخت زندگی کنیم .عزیزم مواظب خودت باش .انشالله زیاد نمونده .دل تنگی هم به قول تو این چند روزه ممنوعه . فکرتو فقط حول و حوش درس و امتحانت متمرکز کن .انشااله و به امید خدا تا دوسه هفته دیگه همیشه در کنار هم میمونیم .دوووووووووستت دارم بیشتر از جونم .دنیای منی تو عزیزم .

در پناه خدا باشی عزیزم .خدا نگهدار .

 

 



:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 13 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام صبح بخیر عزیزم خوبی ؟

عزیزم چرا فکر کردی من ازت دلخور شدم ؟تو که میدونی من هیچ وقت ازت ناراحت نمیشم .حتی اگه گاهی هم بد اخلاقی کنی .سمیره جونم من دیشب و امروز خیلی بهت اس دادم وفکر میکنم بهت نرسیدن وبه خاطر نرسیدن اس هام فکر کردی  ازت دلخور شدم ؟نه گلم تو جووووون منی .هیچ وقت من ازت دلخور نمیشم و اینو هم میدونم گاهی بد اخلاقیت فقط به خاطر دوری و دلتنگیته .و حق هم میدم بهت که گاهی وقتا به خاطر مسله کوچیک و بی ارزشی اعصابت بهم بریزه و کمی باهام تند بشی .عزیز  من دیشب هم گفتم که واسه اینگه مهمان داشتیم نتونستم بیام نت و ازت هم عذر خواهی کردم و میدونم اینقده بزرگواری که شرایط منو درک میکنی .نازنین من الان که دارم اینو برات مینویسم میدونم تو راه دانشگاهی و یه  کم دیگه کلاست شروع میشه .خواستم قبل از کلاس بهت زنگ بزنم ولی پیش خودم گفتم بزار یه کلاسو براری تموم که شدی زنگ میزنم تا خستگی کلاس هم از تنت بریزه و سرحال بشی .عزیز دلم مواظب خودت باش .دوووووووووووستت دارم برای همیشه

در پناه خدا باشی عشقم .خدانگهدارت .



:: بازدید از این مطلب : 558
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 11 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام علی خوبی عزیزم؟ دلم خیلی خیلی برات تنگه به خدا...علی ، عزیز دلم چرا امروز اینطور بودی؟من که بهت گفتم شرمنده بد اخلاقی کردم و تو هیچ کاری نداری...من اعصابم خوردبود عزیز دلم...میدونی اصلا واقعا دیگه حرفی برا گفتن ندارم ...خیلی حالم گرفته به خدا...گفتم بهت بیا ولی چون مهمون داشتید نیومدی...با این که بهت گفتم زیاد هم وقتت رو نمیگیرم به خدا...فقط میخواستم از دلت درش بیارم چون میدونم ازم دلخور شدی چون بد اخلاقی کردم...باز میگم ببخشید و شرمنده...شب خوبیداشته باشی...دوستت دارم.



:: بازدید از این مطلب : 519
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 10 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام عزیزم خوبی نازنینم ؟

عزیزدلم  دلم خیلی برات تنگ شده به خدا .دارم لحظه شماری میکنم برا دیدنت .این روزا که هر چه به امدنت نزدیکتر میشه انگار زمان برام واستاده و حرکتی نمیکنه یه روز به اندازه یه ماه داره برام میگذره .سمیره جونم دیروز که با هم حرف زدیم تو گفتی مامان اینا برگشتن .ولی بعدش اس دادی بهم که هنوز نیومدن و تو تنهایی تو خونه و حوصله ات هم سر رفته و از تنهایی داری دق میکنی .عزیزم اون موقع که تو اس دادی من بیرون بودم .اگه  قبل از رفتنم میگفتی مامان بابا نیومدن من زود بر میگشتم خونه تا تو هم تنها نمونی .خیلی بهت سخت گذشت عزیزم ؟الهی فدات بشم من .به خدا اگه زودتر بهم خبر میدادی نمیزاشتم تنهایی اذیتت کنه و زود بر میگشتم خونه .عزیزم دیشب چی شده بود این همه تک زدی بهم ؟باور میکنی شاید بیشتر از 10 بار از خواب بیدارم کردی ؟خیلی نگران شدم چند بار هم زنگ زدم تا ببینم چی شده خط رو خط افتاد کسی دیگه جواب داد .ساعت 4.30 که تک زدی فکر کردم برا نماز بیدارم کردی .اس دادم که بیدار شدم ولی باز دو بار دیگه تک زدی .باز ساعت 6 دو بار تک زدی

من برا نماز هم اس دادم بهت هم تک زدم که بیدار شی ولی جوابی ندادی

امروز صبح هم باز تک زدم بیدارت کنم تا از کلاست عقب نمونی باز هم جواب تکمو ندادی .عزیزم بعد از کلاست امروز زنگ میزنم ببینم چی شده بود .اخه خیلی نگرانت شدم به خدا .سابقه نداشت تو شب تا دیر وقت بیدار بمونی .این تک زدنات نشون میده دیشب اصلا نخوابیدی .عزیزم مواظب خودت باش .تو رو خدا تو هم زیاد دلتنگی نکن .زیاد نمونده دیگه .این دوسه هفته رو هم یه جوری باید تحمل کنیم تا تو  بیایی پیشم .قول میدم دیگه تنهات نزارم .برا همیشه پیش هم میمونیم .به خدا خیلی دوستت دارم تو جونمی .عشق منی .عمرمی .تمام دنیای منی عزیزم .به قول تو اینقده دووووووووووووستت دارم که حد و اندازه نداره .گلم به خانواده سلام برسون .مواظب خودت باش .درساتو هم خوب بخون .

به امید دیداااااااااااااااااااااااااار عزیزم دل من .فدای تو بشم الهی .دووووووووووستت دارم .فعلا بای عزیزم .

 



:: بازدید از این مطلب : 551
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 10 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام عزیزم .خوبی ؟عزیزم شرمنده که چند روزی نتونستم اینجا برات چیزی بنویسم .خودت میدونی که مدتیه  برا بابا اتفاقی افتاده و همه فکرامونو در گیر خودش کرده .انشالله که هر چه زودتر حال بابا خوب بشه و برگرده خونه .عزیز دلم تو هم براش دعا کن .البته  خوب هر چند نتونستم چیزی برات اینجا بنویسم اما ازت بی خبر هم نبوده ونیستم .هر روز یکی دوبار تماس تلفنی . چند ساعت هم تو نت حرف میزنیم و از اینکه تو بهم روحیه میدی خیلی خوشحالم به خدا .و بیشتر از همه خوشحالیم از اینه که یه مدت دیگه برا همیشه در کنار هم میمونیم و دیگه از هم دور نمیشم .عزیزم .مواظب خودت باش این روزا امتحان داری بیشتر حواست به درست باشه .سعی کن این روزا تمرکز کافی برا درس خوندن داشته باشی .به خودت هم خوب برس وسعی کن شبا زودتر بخوابی تا صبح سر حال باشی .راستی سلام منو هم به وروجک های شیطون (خواهرات)برسون و بگو علی خیلی دوستتون داره .به مامان و بابا هم سلام برسون .

عزیزم تو رو به خدای بزرگ میپارم و امیدوارم همیشه در پناه خدا باشی .

 



:: بازدید از این مطلب : 484
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 5 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

 

سلام عزیزم .خوبی ؟از اینکه این وبلاک جدید و باز کردی تا حرفامونو اینجا بنویسیم خوشحال شدم .عزیز دلم امیدوارم اینجا دیگه بقیه فضولی نکنن ،هر چند این زیزو فضوله اینجا هم سرک کشیده و فضولی کرده اما خوب ما اهمیت نمیدیم .عزیزم بهت قول میدم همیشه برای   همدیگه بمونیم .و باز هم قسم میخورم برات  برای همیشه دووووووووووستت دارم                       

 

                        تو عشقمی عزیزم .همیشه برات میمونم

                                     

 

                           



:: بازدید از این مطلب : 540
|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 21 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی و سمیره

سلام عزیز دلم خوبی عشقم؟

امروز این وبلاگ رو باز کردم عزیزم تا هر دومون توش درد و دلامون رو برا همدیگه بنویسیم دور از فظولی های بقیه...اخه میدونی که قدیمی رو همه ادرسش رو دارن و همیشه تو کارامون فظولی میکنن...خوب عشقم من خیلی دوستت دارم و میخوامت برا همیشه برا من و با من بمونی...الان خیلی دلم برات تنگه به خدا و دلم مخیواد اگه پیشم بودی محکم بغلت میکردم...مواظب خودت باش عشقم...دوستت دارم بینهایت ... هیچکی نمیتونه بینمونتفرقه بندازه عزیزم...اینو بهت قول میدم...ما برا هم هستیم...علی عزیز دلم من خیلی شرمندم ازت چند روز بد قول شدم باهات و همش دارم دیر میکنم...تو روخدا فکر نکن من دارم باز سستی میکنم یا دلسرد شدم...به خدا اینطور نیست عزیزم...همش به خاطر دلتنگیه عزیزم...امیدوارم بیشتر درکم کنی عزیزم..علی تو هم بهم قول بده که برا همیشه برا من و پیش من بمونی...

دوستت دارم بینهایت



:: بازدید از این مطلب : 491
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 19 ارديبهشت 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد